شب های روشن

غمگین ترین وبلاگ جهان.

غمگین ترین وبلاگ جهان.

وبلاگ همه ی دلشکسته ها..

۲۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

 گاهی دلم می خواهد 

 

       وقتی بغض می کنم 

 

          خدا از آسمان بیاید  


            اشکهایم را پاک کند  


              دستانم را بگیرد 

 
                و آرام بگوید 
 

      اینجا آدمها اذیتت می کنند ؟؟!! 

 
                   
بیابرویم ...
 

به روزگار جوانی  

 

کسی که قامت او 

 

 زیر بار محبت  

 

خمید مادر بود. 

گلی که محبوب خداوند باشد، 

 

 بدون باران هم رشد می کند و 

 

 آن بی شک ، حاصلی سبز از 

 

 طبیعت این روزگار خواهد بود .  

خود را به که بسپارم وقتی که دلم تنگ است 

 

 پیدا  نکنم همدل دل ها همه از سنگ  است  

 

گویا که در این وادی از عشق  نشانی نیست  

 

گر هست یکی عاشق آلوده به صدرنگ است

دریا باش تا هر کس لایق توست 

 

 با تو آرام گیرد و 

 

 هر کس لایقت نیست 

 

 در تو غرق شو

زندگی چون گل سرخی است٬ پر از خار٬ پر از برگ٬ پر از عطر لطیف  

یادمان باشد اگر گل چیدیم  

عطر و خار و گل و برگ٬ همه همسایه دیوار به دیوار همند.. 

 

الهی دلی ده که جای تو باشد  

زبانی که در وی ثنای تو باشد  

 

الهی عطا کن به این بنده چشمی  

که بینایی اش از ضیای تو باشد  

 

الهی عطا کن به من گوش و عقلی  

که آن گوش پر از صدای تو باشد  

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن ، 



روی پیشانی من چیزی نیست ، 



غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی ، 

 


1392

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد ...


نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟...


ولی بسیار مشتاقم، که از خاک گلویم سوتکی سازد...


گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش ...


و او یکریز و پی در پی، 


دم گرم خوشش را در گلویم سخت بفشارد...



و خواب خفتگان خفته را آشفته  تر سازد...


بدین سان بشکند در من، سکوت مرگبارم را ...

هر وقت تصمیم میگیری که خوب باشی ،



هر چی نامرده سر راهت سبز میشه ؛



همین که تصمیم بگیری تو هم نامرد بشی ..



یه آدم خوب پیدا میشه که حالا تو اون ادم سابق نیستی ...



میدونی ، منم یه زمانی خوبه بودم ؛



ولی حالا دیگه خیلی وقته که خسته ام ...



چه باشد عاشقی؟خود را به غمها مبتلا کردن

به صد خون جگر بیگانه ای را آشنا کردن

چه حاصل زینهمه افسانه ی مهر و وفا یارب

چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن

اگر صد سال افتم چون گدایان بر سر راهش

هم او دشنام خواهد داد و من خواهم دعا کردن

من و دردی بروی درد و داغی بر سر راهی

که بی دردی بود در عشق تدبیر دوا کردن

به جای قطره گوهر در کنارم ریختی دیده

اگر ممکن شدی از گریه تغییر قضا کردن

"فغانی" کمترین بازیست در عشق نکو رویان

جفا از بیوفایان دیدن و نامش وفا کردن

 

برای رسیدن بــــــــه جایی که هرگز نبوده ایم.


بایدازمسیری گذشت که هرگز نرفته ایم...

این روزها همه ادعادارندطعم خیانت راچشیده اند..

همه ادعادارند که بدی را به چشم دیده اند..

همه ادعا دارند که تنهایی راکشیده اند...

پس کیست که این دنیارا به گند کشیده است...؟إإإإ

هـــــی غـــــریبه!

روی کـــــسی دســـــت گـــــذاشتی

کـــــه هـــــمه ی دنـــــیای مـــــنه!

بـــــی وجـــــدان،

اینـــــقدر راحـــــت عـــــزیزم صـــــدایش نــــــکن!

جــاگذاشته ام دلــی را ، هـرکه یافت ، مژدگانــی اش تمــام “زندگی ام”