سکوت.. گروه بزرگ شبهای روشن
پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ
...... رسم زندگی این است روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد و تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟ این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان ایستادن اجبار کوه بود،
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ و صبر پاداش آدمی...
پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ی ما خاطره ایم!
اینجا حریم من است حریم قلب کوچکم!
قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام...
کسی دلش برایم نسوزد
من این قفس را دوست دارم و تنهایی ام را
تنهایی...
تنها حادثه این روزهای من است...
گاهی تنها بودن بهای ادم ماندن است...
اما دگر تنها ماندن بس است و من ادم شدم..
اکنون در خلوت تنهایی ام برای نبودنت
حال امروز من
یعنی یک قدم از افسردگی آن طرف تر
حتی وقتی میخندم
منظورم نکته ای دیگر است
درونم غوغاست
ساده میشکنم
با یک لرزش کوچک
این روزها
با تو،
به وسعت تمام نداشته هایم
حرف دارم...
اما مجالی نیست تا بنشینی
به پای این همه حرف..
دلم تنگ است،
فقط برای سخن گفتن با معشوق...
احتیاجی به تسبیح نیست ،
دستهای خود را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “عشق” می دهم . . .
- ۹۴/۰۸/۲۸