حال امروز من.... گروه شبهای روشن
دوستان گرامی، در ذیل جملات بسیار زیبای عشق یعنی... با رویکردی نوین و جدید برای شما گردآوری شده تا زندگی را با عشق سرشار ادامه دهید و بدانید که عشق یعنی چه!
کاش شبی
روزی
جایی
بر لبان تو تکرار میشد نامم …
همیشه بهم میگفت زندگیمی....
وقتی رفت من بهش گفتم:مگه من زندگیت نیستم؟
گفت آدم برای رسین به عشقش باید از زندگیش بگذره..
با عشقت که قدم میزنی...
با عشق و آرامش، قدم بردار...
نفسهایت را عمیق تر بکش...
عجله ات برای چیست...؟؟
تمام دنیا اینجاست...
در دستهای تو...
گروه بزرگ شبهای روشن 09016461973
shabhayroshan.blog.ir
من که تصویری ندارم در نگاه هیچکس / خوب شد هرگز نبودم تکیه گاه هیچکس /
کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من / تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچکس / بهترین
تقدیر گلها چیدن و پژمردن است / سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس ...
یه خط داشت اما هفت خط بود …
به همین سادگی !
بــه من کــه رسیدی
چــــه قدر ســرت شلـوغ شــد
میــدونســتم پاقــدمم خــوبـه ولــی نه دیگــه انقـدر !
عزیزم …
شما روی پاهات نمی تونی وایسی چه برسه به حرفات …
کاشکی میومدی مثل همیشه دستمو می گرفتی
تو این همه غم و درد و ماتم تو نجاتم می دادی
بعد از تو نازنینم نمی خوام تو این دنیا بمونم
یه نگاه به کفش های قشنگت کن دو عاشق ؛
دو یار که بدون هم جایی نمیرن با هم خاکی
میشن با هم میرن زیر بارون ؛
اگه یکی فدا شد دیگری هم فدا میشه ؛
کاش آدمها از کفشاشون یاد میگرفتند رسم وفاداری و عشق رو
تا کی باید کنج اتاق خلوت دلم بنشینم
و با قلم و کاغذ درد دل کنم؟...
تا کی باید دلم را به فرداها خوش کنم
و پیش خود بگویم آری فردا وقت رسیدن است!
تا کی باید در سرزمین عشاق سر به زیر باشم و
چشمهای خیسم را از دیگران پنهانکنم؟
تا کی باید بگویم که عاشقم ، ولی یک عاشق تنها ،
عاشقی که معشوقش در کنارش نیست!
تا کی باید به انتظارت زیر باران بنشینم
و همراه با آسمان بنالم و ببارم....
و تا کی باید با دستهای خالی
با آغوش سرد ، با دلی خالی از آرزو و امید ،
با چشمانی خیس و شاکی زندگی کنم؟
آری تا کی باید تنها صدای مهربان تو را بشنوم
ولی در کنار تو نباشم عزیزم!
تاکی؟
...
صدای باد را بشنو که آواز کهنه غمگینی می خواند .
می داند که امروز تو را ترک می گویم .
برایم گریه مکن . . .
زیرا قلبم در راهی که می رود خواهد شکست .
خداحافظ عشق من . . .
خداحافظ . . .
خداحافظ ای تنها محبوبم . . .
تا زمانی که مرا به یاد آوری هرگز چندان دور نخواهم بود .
خداحافظ عشق من . . .
همیشه به تو وفادار می مانم .
پس مرا در رؤیایت جای ده تا زمانی که پیش تو باز گردم .
ستارگان را در آسمان ببین .
و آنها به هر کجا که بروند با درخشش خود با من خواهند بود .
و من آرزو می کنم که هر چه زوردتر مرا به خانه راهنمایی کند .
خداحافظ عشق من . . .
این روزهــــا زیادی ساکتــــ شده ام
حرفــــ هایم نمی دانم چــــرا به جای گلــــو ،
از چشــــم هایم بیرونــــ می آیند . . .
راز چشمانت را هیچ کس نفهمید
ولی
من امروز رازش را فهمیدم
راز چشمانت رفتنت بود …
- ۹۴/۰۹/۲۱