♥♥ عـــــــشق .. & .. شــــکست ♥♥ شبهای روشن
به وبلاگ ღ❤ღشاعرانه.ღعاشقانه. ღبی کسیღ❤ღ خوش آمدید..
گروه بزرگ شبهای روشن.. واتس آپ 09016461973
من همین حوالی توأم...
شاید کمی دورتر و تو در حوالی دلم !!!
باور کن نزدیکتر ...
خدایا راز دل با تو چه گویم که خود راز دلی
دانه و لانه و بال و پرواز دلی
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب...
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب،
لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید،
آمد اورا به هوا برد که برد
چه معنـــــى دارد
زندگى...!؟
وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !!
آهـــای مَــــردُم....!!!
عــــآشِــقــــش نشویـــــد...
به اندازه همه تان عـــآشــــقی کردم
برایش
تو چه میدانی ...
از شب هایی که دنیا دور سرم می چرخید...
اما من با تمام قدرت ، به دور تو می چرخیدم؟!
تو چه می دانی ...
از روزهایی که بغض های دنیا برای من می ترکیدند...
ومن ، بی توجه ،با همه وجود ،برای تو می خندیدم...؟!
تو چه می دانی...
لعنت به بعضی آهنگا
به بععضی عکس ها
به بعضی حرفا
لعنتیا آدمو میبرن به روزایی که
واسه از بین بردنش تو ذهنت
ویرون شدی!!!
سوختی و از نو ساختی
میبره به روزای دور
خیلی دور..
حاضرم چشمانم را به نابینایی اهدا کنم
ولی
تورا با دیگری نبینم
نیمه گمشده ام نبود که با نیمه ی دیگر به دنبالش بیافتم....
تمام گمشده ام بود....
وقتی پیدایش کردم....
نگاه هم نکرد....
و تمام من را با رفتنش کشت....
تو یه رویای قشنگی توی خواب هر شب من
تو یه آه سینه سوزی توی گرمای تب من
تو یه فریاد بلندی تو سکوت بی کسی هام
تو یه عشقی که بریدی منو از دلبستگی هام
عاشقی را باید آموخت نه از تو از آن سنگ که چه آرام به آغوش گرفت کوه بزرگ
عشق را اینگونه آموز نه از دوست بلکه از ماهی دریاچه کوچک دور
سادگی را بیاموز نه از عشق میان من تو بلکه از آهوی دشت پر لاله سرخ
دمی آسوده نگر بر منو این دغدغها دمی آرام بگیر در پی این رهگذران
من و دل میمانیم در پس داشتن و خواستنها
زخمی ام کرد......ولی میبخشمش....
یادم نبود کاکتوس را نباید بغل کرد....!
منتظر خداحافظی من نباش
من هر که را به خدا سپردم
سر از آغوش دیگری درآورد
هیچوقت به ناحق پا روی کسی نزارین . . .
یادتون باشه “ دست ” زمونه “ پای ” خیلیارو قطع میکنه !
چنان محو نگاه یار بودم چنان مست وجود یار بودم
که هرگز یا د خنجر من نبودم به یاد درد هجران من نبودم
به فکرم ترک یارم جا نمیشد به قلبم زخم نامردی نمیشد
به یکباره همه چی زیرو رو شد به یک لحظه امیدم نا امید شد
بـــاورت داشتم از روز نخست ...
پـــــر از همهمی عشق بودی ...
امــــــــــــــــــــــــا...
هیچ حرفی نزدی و فقط خندیدی ...
خـــــــــــــــــوب من می فهمم ...
از دو چشمت همۀ حرفای تو را
دوباره بغض، دوباره شب سکوت خیس چشم ها
دوباره من ، دوباره تو بدون لمس دست ها
سوای من ، سوای تو دوباره این دوباره ها
اما دل بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا دیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــگری داشـــتن
خیانت است دست در دست تو داشتن
اما قــــــــــــــــــــــــــــــــــدم بـــــــــــــــــــــــــــــــــــا دیـــــــــــــــــــــگری نهادن
درد است دل در گـــــــــــــــــــــــــــروی من نهادی
اما روزگـــــــــــــــارم درپی تو با آن سپری شد
زجــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر است بدانی مال تو نیستم
اما دلـــــــــــــــــــــــــــــت خـــــــــــــــــــــــــــــوش بودن من باشد
ظــــــــــــــــــــــــــــــــــــلم است این همه مرا بستائی
اما من در ستایش دیگری روز شب کنم
حرفهای زیادی بلد نیستم …
من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …
از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی !
امروز از چوپان پیری که گر توان چوپانی نداشت
رسیدم چه خبر؟ با لحن تلخی گفت:گرگ شد
اون بره که نوازشش کردم......
هر روز صبح مادرم می گوید باز که دیشب آب
دهانت بالشت را خیس کرده من لبخند میزنم
و می گویم خدارو شکر هنوز از گریه های شبانه
من بی خبر است....وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
ببین نزدیکه ویرون شم، رفیقم قلب تنهامه
یه دریا تو چشام دارم،شبم لبریز بارونه
بدون تو کسی جز من، کنار من نمیمونه
دلم که هوای ♥♥♥او♥♥♥ را می کند
میروم سراغ شعر ها...
این روز ها خوب یاد گرفته ام خود را به کوچه ی علی چپ بزنم...
ساقه شکستن، قانون طوفـــان است تو نسیـــم
باش و ... نوازشم کن ...
تو از آسمان که نه....آسمان از تو آمده....
تو روی زمین که نیستی....زمین زیر پای توست....
هوا را که تو تنفس نمیکنی...هوا محتاج نفس های توست...
ای مهربان..
من تو را به لحظه های اجابت دعا می سپارم...
پیراهن هیچ فصلی خیس تر از بهاری نخواهد بود
که عاشقت شدم
هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم
همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم
هرجا بودم با تو بودم هرجا رفتم تورو دیدم
تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم
اگه احساسمو کشتی اگه از یاد منو بردی
اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سرسپردی
بدون اینو که دل من شده جادو به طلسمت
یکی هست این ور دنیا که تو یادش مونده اسمت
شبی غمگین شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها
کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت
تنهایی غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستی ام بود و
ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه
تا ته دنیا صدا کرد
واسه پیدا کردن راه ، یه ستاره هم ندیدم
تو خزون دل سپردن ،دست تو وداع آخر
دست من یه بی صدا بود ، تو قمار آشنایی
با اشاره ی نگاهت برگ آخرو می بردم
آرامتر تکانش دهید،مرگ مغزی شده،باید زودتر دفن
شود چیزی هم برای اهدا ندارد احساسم
است تا همین دیروز زنده بود،خودم دیدم کسی
لهش کرد و رفت...
مات شُدم
هیچ میزِ شَطرَنجی هَم در میان نَبود!
این وَسَط فَقط یک دِل بود...
گفت تو را هم می برم …
باخوشحالی گفتم:کجا؟
دلـــــت ﮐـــــﻪ ﭘـﻴـــــﺶ ﻣـــــﻦ ﺑﺎﺷـــــﺪ ...
ﻭ تنــــــﺖ ﺩﺭ ﺁﻏـــــﻮﺵ ﺩﻳﮕــــــﺮﻱ ...
ﻫـــــﺰﺍﺭ ﺧﻄﺒـــــﻪ ﺍﻡ ﮐــــــﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨـــــﺪ ...
ﺑـــــﺎﺯ ﻫــــــﻢ ﻫﺮﺯﮔﻴﺴـــــﺖ ...................!
ترکت کرده؟؟؟
شبـــها به یادش گریه میکنی؟!
ناراحت نباش....
یه روز تو تنها آرزوی زندگیش میشی!!
این بدترین انتقامـــة...
کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
نـمـک بــر زَخمـم نَپـاش !
یادَت باشَـــــــــد این نَـمـک هــارا از سـَــرِ سُــفره ی دِلِ مَـــن بَـــرداشتی . . .
برای آن روزهایی که هیچوقت برنمیگردد کلمه ی یادش ب خیر کافیست...
برو...!جوابت راهمان دنیایی بدهد ک خوب میداند چ دنیایی ب تو بدهد...
برو...!
جوابت راهمان خدایی بدهد ک ریتم اشک هایم راحفظ است...
برو اگــــر وجدانـــت گذاشـــت خوشبخت باش
سالها بعد....یاد تو از خاطرم خواهد گذشت..
و نخواهم دانست کجایی اما...
آرزوی من برای خوشبختی تو...تو را در بر خواهد گرفت...
و احساس خواهی کرد ...
اندکی شادتر و اندکی خوشبخت تری...
و نخواهی دانست چرا....
از من نرنــــــــــج…
نه مغــــــرورم نه بی احســـــاس…
فقط خســــته ام…
خســـــــــته از اعتــــــمادی بیــــجا!
برای هـــــــــمین قفــــــــــــلی محــــــــــــــکم بر دل زده ام!
اون همه وعده ی فردا ، اون همه خیال ساختن
از لب تو می شنیدم ،من خوش خیال ساده
همه عمرمو فروختم ،حرفای تو رو خریدم
از کتاب سرنوشتم ،از نگاه تو می خونم
که دیگه گم شده ام من ، تو شب کویر بختم
اگه
قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین
غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه
عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه
عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو
ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم
هدیه خداست که درمن دمیده شده و احساس نام گرفته است
دیگر همانند آن روزهای با تو بودن ارزان نمیفروشمش
دستهایم عصای تنهائی امروز و فردایم خواهد بود
پس دیگر بی حرمتش نمیکنم و به
هرکسی نمیسپارمش
- ۹۴/۱۰/۱۹