سلام به وبلاگ خودتون خوش اومدید..
===========================
اگه دوست داشتید عضو گروه بزرگ شبهای روشن شوید
کلمه ی عضو رو به این شماره ارسال کنید 09016461973
=================================
بااینکه امشب هم همچنان دلم خوش نی
ووووو کمی هم کسالت دارم.امابه یادتنهاعشقم اومدم درد دل کنم
تاشاید آروم شم..
من عشق را با تو تجربه کردم محبت را درقلب تو یافتم و امید
به زندگی را از تو آموختم عشق من تقدیم به تو که یادت در
فکرم و عشقت در قلبم و عطر تو درمیان لحظه لحظه های زندگی ام
ماندگار است
دوستت دارم..... که عاشقم کردی
==============================
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست...
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست ...
برای تویی که احسا سم از آن وجود نازنین توست ...
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی...
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...
برای تویی که قلبت پـا ک است ...
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است...
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است..
=============================
دلــــــــــم برا روزایی که نمیشناختمت تنگ شده!!!
روزایی که بهم میگفتیم شما!!!
روزایی که دسته همو نمیگرفتیم از خجالت!!!
روزایی که اگه میخواستیم بغله هم بشینیم یه وجب بینمون فاصله بود!!!
روزایی که اسمه همو بی دلیل صدا میکردیم تا اون (جانم) رو بشنویم!!!
روزایی که از یه ثانیه بعدمون خبر نداشتیم ولی برا چند ماهه بعدمون حرف میزدیم!!!
روزایی که از کجا تا کجا میرفتیم تا فقط چند دقیقه همو ببینیم!!!
روزایی که هرروز از هم میپرسیدیم چقدر دوسم داری؟؟؟ تنهام نمیزاری؟؟؟
روزایی که اسمه همدیگرو همه چی سیو میکردیم جز اسم خودمون!!!
روزایی ک تو بارون منتظرت بودم!!
روزایی کـــــــــه…..
کاش هیچوقت نمیشناختیم همو!!!
من که باختم!!! توام باختی؟!! کی برده پس؟؟؟
این دنیای نامرد
=====================================
خدایاااااااااااا…!
خراب کن و دوباره بساز…!
خانه ی دلم… خیلی تنگ است…!
.
نگذار دروغ بگویم خوبم !
آنوقت خیالت راحت میشود و من تنهـاتر میشوم…
کمی نگران من باش !
نگرانی تـو، حــال مرا خوب میکند …
زندگی تلخی و زهری ست که من
نه دران نقشی دارم نه بدان دل بستم
نه تولد نه مرگ نه که شادی و نه درد
من ندانسته من نخوانده من نخواسته
تن به این تکرار بد، تن به این حادثه وغم دادم...
تو هرچقدر میخواے
بُـــــر بزن..
آسَش مـــــن بودم
که از دستــــــــــت رفتـــــم..
رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند
اما همیشه شیرین اند
مثل رویــــای بـــــــــــودن تو …!
خوابم یابیدارم
تو با منی با من
همراه و همسایه
نزدیک تر از پیرهن
باور کنم یا نه
هرم نفس هاتو
ایثارتن سوز نجیب دستاتو
کمی دیر آمدی ای عشق!
اما باز با این حال،
اگر چیزی
از این غارتزده باقیست،
غارت کن..!
=====================
شناسنامه ای که اِسْـمِ
عِــــشــْـــقــــْم
توش نِــوشــتـه نَــشـه
هَــمـون بــِهــتـــَر که
صــفــحــه وفــآتِــــشْ زود پــُــر شــــہ
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ،
چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد
و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند ،
تنهایی تو کامل می شود. “
برای پیش “تو”بودن …
بلیط لازم نیست!
مرور قصه ی “دل”…
کافیست…!
بادی بذر تـو را در دلـــم انداخـــت و ُ رفــت
من مانـــده ام و ُ این ریشــه ی قطــور دلــدادگی
و هـــزار جــوانه ی شــکفته از یـادَت
ﺟﯿﺮ ﺟﯿﺮﮐﻬﺎ؛
ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ،
ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺷﮏ
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺠﺰ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ
ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ
ﮐﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ و تکرار ﮐﺮﺩ!!!
سخته بخوایش و نخوادت…
یا اینکه بخوادت و نخوایش…
اما هیچی سخت تر از این نیست که
بخوایش و بخوادت اما اون بالایی نخواد
زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم
ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری
بدان که درون آنها جای گرفته ای . . .
می آیی ، می روی
و فقط یک سلام و گاهی یک خداحافظی نه …
این انصاف نیست
من و یک دنیا عشق
تو و یک دنیا بی تفاوتی…
فرقی دارد کجا باشم ؟
خندان در آینه
یا منتظرت کنار پنجره
هر جا که باشی
در آغوش منی
خودت هم این را می دانی
دلم لک زده
برای یک عاشقانه ی آرام
که مرا بنشانی بر روی پاهایت
بگذاری گله کنم
از همه این کابوسهایی
که چشم ترا دور دیده اند
تمام دنیا را گشته ام
کنار تو اما ، دنیای دیگریست !
بعضی وقتها آدما یه کاری میکنن
که دیگه نمیتونی دوستشون داشته باشی ،
ولی عجیب دلت واسه زمانی که دوستشون داشتی تنگ میشه !
=================================
اگر پادشاه بودم
شک نکن
صدای
خنده ات را
سرود ملی میکردم
دلتنگی همون مکثیه که رو اسمش میکنی
وقتی شماره های گوشیت
رو میای پایین !
امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمی کاهد
همیشه هستی
همین حوالی
=====================================
در صدا کردن نام تو
یک “کجایی” پنهان است
یک “کاش می بودی”
یک “کاش باشی” !
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو”
گره از همه چیز باز میشود
حتی از دل گره خورده من!
بی تو
حتی باران هم
بوی تشنگی می دهد
گـاهــــی لال مـــی شود آدم …
حـرف دارد ؛ ولـــی …
کلمه نـدارد … !!!
آغوشی باش
و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن
بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ،
فقط نگاه باشد و نفس ،
زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ،
همین حالا هم دیر است …
زمستانی که رفت اصلا دوست نداشتم
چون با آمدنش به یاد نگاه های سردت می افتم
از این آمد و رفت های تکراری دلم گرفته
یا نیا
یا نرو !
چه ناگهانی
نگاهت را به نگاهم
تعارف کردی !
و ناگهان عاشقت شدم …
عشق جایی می تپد که تو باشی پس باش آنجا که باید باشی
در کنار احساسی از باران ، لطافت را از برگ جدا شده از گل هم میشود فهمید
احساست را برای لحظه ای به آفتاب هم ببخش که گرمی را به تو می بخشد
احساس را باید در قابی از عقل گذاشت و عاشقانه به آن خیره شد ….
به دنبال کسی بودم که
بتوانم با او زندگی کنم
اما
کسی را یافتم که
نمیتوانم بی او زندگی کنم
دلم هوایی ات شده است.
همان هوایی که هیچ وقت در واقعیت به مشامم نرسید
خسته ام از نبودن هایت
از مجازی بودن هایت
خسته ام از ندیدن هایت
جز قاب عکسی دیدن هایت
دلت که گرفت
از آبی ترین پیراهنت
کمی به گلهای روسریت آب بده
همیشه کارهای بیهوده
آنقدر جواب می دهد
که یادت می رود
مرده ای
اگر زمانی احساس پیری کردی بدان که عشق در تو کمرنگ شده است,
عاشق هیچ گاه پیر نمی شود چرا که عشق زمان بردار نیست.
من از چشمات دل کندم
با اینکه زندگیم بودی
میدونستم یه روزی میری
ولی نه به همین زودی
من از رویات خط خوردم
من از چشمه تو افتادم
چقد اسون دل کندی
چه راحت بردی از یادم
به دنیای تو وابستم
ولی رد میشیم از حسم
باید باور کنم رفتی؟
میدونم اخره قصه ست.
منتظر نظراتتون هستم
- ۲ نظر
- ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۰