با عرض سلام خدمت همه ی عزیزان
شما می توانید دست نوشته های زیبای
خودتان را برای ما در قسمت نظرات ارسال کنید
تا با نام خودتان در وبلاگ ثبت شود.
روز مرگت
روز به خاک سپاریت نیست
روزیست که یارت را ب یارش ببینی
عشقت را ب عشقش
بشکنی،آرام و بی صدا
و دم نزنی
بنشینی و درخلوت روزهای عاشقی ات را روز ب روز زنده ب گور کنی
::
تو صادقانه دروغ بگو من عاشقانه کاری
خواهم کرد "مــــــاه" همیشه پشت ابر بماند!
چه شب ساکتی...انگار کسی در دنیا نیست ...یا...شایدم کسی در
دنیای من نیست....
::
چقدر پیراهن های مردانه پشت ویترین مغازه
ها قشنگند...!
تو را که
درآنها تصور میکنم
وسوسه
خریدنشان به سرم میزند...
می بینی
فقط
مانده بودکه اینهانبودنت را به رخم بکشند که کشیدند!
::
روزی مــی رسـد بی تــفاوتی هایت را
با جـای خــالی ام حــس کنـی
و شــاید در دلت بـا بــغض بگـویی
"کــاش اینجــا بــود"
آنــوقت است که مــی فــهمی
به خــاطـــــــرِ غرورت چقدر زود دیر شد
::
زیر پایشان که له شدی روی سرشان
جاداری!!!
البته...به عزت وشرف (لااله الاالله)تابوتت را بر روی سر
میگیرند!
این است حکایت ادمها...!؟
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم
دیوار اتاق پناهم میدهد
بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی !
::
بهم می گفت با دنیا عوضم نمی کنه
راست می گفت ، هیچوقت منو با دنیا عوض نکرد
با یکی دیگه عوض کرد !
::
دلم ﯾﮏ تصادف ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ، ﭘﺮ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ...ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪﻫﻤﻪ ﻯ ﺁﻥ ﮐﺴﺎﻧﻰ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ!ﻭ ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺑﮕﺬﺭﺩ....!ﺁﺭﺯﻭ ﻫﺎﻯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻧﺸﺪ!ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺳﻨﺪ!
::
همیشه در حالی که…
یه عالمه حرف بیخ گلوت چسبیده!
یه عالمه اشک توی چشماته!
یه عالمه حسرت توی دلت تلنبار شده…
باید بگی : خب دیگه… واسه همیشه خدافظ …!
::
چشم نگذار....
آنقدر دورم که
با شمردن همه اعداد هم
پیدایم نمی کنی!!!!.
شایدهزارمین
اندوهی مدام
یک اضطراب سرد
اینجا نشسته ای دراین خیال سرد
و بازم می خوام ازگرمای تنت بنویسم که اکنون سهم دیگران است
سانسورمیکنم باز این نوشته را..!!
فقط می نویسم..
"هی داد رفته ای"
"هی داد رفته ای"
::
نوشته هایم را می خوانی..و می گویی:چه زیبا!!راستی دردهای آدم ها زیبایی دارد...!!!
::
::
خداروشکر....
نه آرزوی کسی اَم....
نه آویزونِ کَـــــــــــــــــــسی.!
::
روز مرگم در اخرین نفسم به او خواهم گفت اونطوری نه….اینطوری میرن…
چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره
رنگ چشماش آبی بود
رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره...داغ داغ
وقتی موهای طلاییش رو شونه میکرد دوست داشتم دستمو زیر موهاش بگیرم
تا مبادادیه تار مو از سرش کم بشه
دوستش داشتم
لباش همیشه سرخ بود
مثل گل سرخ حیاط.مثل یه غنچه
وقتی میخندید و دندونای سفیدش بیرون میزد اونقدر معصوم و دوست داشتنی میشد که اشک تو چشمام جمع میشد
دوست داشت فقط بهش نگاه کنم
و بـه شـکستـن دلـم اکتـفا کـنی
نه ایـنکه فستـیـوالـی از دروغ به راه بـینـدازی
و در آخـر بـگویـی:
“میـروم تا اذیـت نـشوی بـهتـرین مـن!”
::
::
سریع ترین نقاشی بود که دیدم در یک چشم بهم زدن
روزگارم را سیاه کرد...!
::
خدایا
”تنها” نگذار …
دلی را که هیچکس
”دردش” را نمیفهمد
"تویی"
دیگران فراموشند...
بگذار درگوشت ارام بگویم:
"میخواهمت"
::
عشق رویاهای من کسیه که
حتی وقتی مثل سگ و گربه به جون هم افتادیم...
شب نذاره از تو بغلش جم بخورم بگه:
اشتی نکردیما....
ولی من بدون تو خوابم نمیبره....
دارم میروم تمام خاطرات با هم بودن را خاک کنم...
ولی نمیدانم کجا...
این خاک ...این زمین لعنتی...
همه تو را به من یادآوری می کنند.
حتی آسمان هم از بس به آن نگاه کرده ای رنگ چشمان تورا گرفته است.
نمی دانم کدام قانون طبیعت نقض شده است....که زندگیم بر محور تو می چرخد.(فرشادت)
::
امروز یـک نـفـر بـه چـشمـان گـود افـتـاده اَم
این درد نوشته ها
نه دلنشین اند نه زیبا
اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند
که نشانی درد ناک
از یک عشق ناکام دارند
و تنها مخاطب شان غایب است !!!
::
اهای غریبه...!
درکنارش میشینی وفقط باچند آیه قران محرمش میشوی!!!!
ومن...
و منه آشنا با یک دنیا عشق و حسرت
به او...
نامحرمم...!!!
::
هیچوقت دل اونایی که گریه شون بی صداست رو نشکنید چون این آدما هیچکس رو ندارن که اشکاشونو پاک کنه
::
من نیز گاهی به ستارگان نگاه کردم
اما نه همه را
فقط آنها که رنگشان شبیه تر بود به درخشش چشمانت!
در قحطی تــــــــــو
چه دل خوشی دارند
بیهوده می آیند و می روند ...!
این نفسهای من..
♣♣♣
چقدر خوبه بعضیا بدونن که اگه چیزی رو به روشون نمیاری ،
از سادگی نیست ...
داری جون می کـَـنی حرمت یه روزایی رو نگه داری
که اونا یادشون رفته !
♣♣♣
منــو که دیدی نگو فلانــی چــرا انقــدر داغون شدی ...
من تمام دنیام شده
یه شماره و یه سیگار روشن می فهمـــی ؟!!
دیگر از نامردی هایت دلم نمیگیردنه که بیخیال شده باشم ، نه………..ضربه اولی که به دلم زدی کاری بود…….تمام وجودم را بی حس کرد ...
♣♣♣
از اومدن ها ...رفتن ها ... شکستن ها ..
جایی که فقط دلت میخواد یکـــی باشه ..
بمونه ..نره ..
واسه همیشه کنارت باشه...
من الان اونجام ..!
تو کجـــایی؟
♣♣♣
چه فرقی میکند ...
درسیرک یا در خانه...
خنده ات که تلخ باشد
دلت که خون باشد
توهم دلقکی...!
♣♣♣
حسرت
چیزی نیست که من بخورم
حسرت
اون چیزیه که به دلت میزارم
تو دلم را شکستی هر کجا
خواستم دل دردمندم را آرامش
دهم تو او را از من گرفتی و در
میان طوفانهای وحشت زای
حوادث رهایم کردی تا به هیچ
چیز و کس جز تو دل نبندم
این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند !
جواب محبت را با بی محبتی می دهند !
جواب با وفایی را با بی وفایی !
و جواب دوستی را با دشمنی !
چه خوب آرایه “تضاد” را به کار می برند !
به بالشی که زیر سرمون میذاریم میشه دروغ گفت ؟
چی بگیم ؟ بگیم خواب بودیم و خواب بد دیدیم ؟
خر که نیست ! بالشه ! میفهمه !
نه بالش جان ، دلم براش تنگ شده بود !
دل اگر بستی ، محکم نبند !
مراقب باش گره کور نزنی …
او میرود و تو میمانی و یک گره کور …
- ۰ نظر
- ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۱:۵۱