شب های روشن

غمگین ترین وبلاگ جهان.

غمگین ترین وبلاگ جهان.

وبلاگ همه ی دلشکسته ها..

عاشقانه ترین حرف های دل. شبهای روشن

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ق.ظ


به وبلاگ خوتون خوش اومدید

گروه بزرگ شبهای روشن واتس آپ 09016461973



من محمدیوسفی  هستم این وبلاگ رو طراحی کردم تا شعرها وقصه هایی که میگم رو داخلش قرار بدم /امیدوارم از شعر و قصه های من خوشتون بیاد/هر هفته شعر وقصه ی جدید خواهم گذاشت/

///////////////////دوستان گرانقدرم استفاده از شعرها وقصه هایم در هرکجا با ذکر نام نویسنده
بلامانع است /////////////////////
کاش نویسنده و گارگردان زندگینامه خودمون بودیم//
سوختم خاکسترم را باد برد پیرشدم جوانیم را روزگار برد//

دریا

منو با بوسه دعوت کن به آغوشی که رویامه...
که وقتی با منی تنها همین جای جهان جامه...
منو با بوسه دعوت کن به یک رویای طولانی...
به یک آرامش مطلق تو یک دریای طوفانی...
یه امشب کام دنیامو به کندوی عسل وا کن...
می خوام برگردم از دنیا تو رومو به بغل وا کن...
تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی...
بزار باور کنم هستی بزار برگردم از کابوس...
بزار پیدا کنم ماه و میون این همه فانوس...
بزار فردای دنیامو به دستای تو بسپارم...
واسه پروانگی کردن من این دستا رو کم دارم...
تو در من زندگی کردی تو این دریا رو می فهمی...
خودت درگیر طوفانی تو این دریا رو می فهمی!


چندی ست که به پایان رسیده ام...

سکوت های طولانی ام

خیره شدنم به نقطه ای مبهم

غرق شدنم در خویش

در خروش این همه ادم, تنها ماندنم...

خشکیدن خون زندگی در رگهایم

گریز از چشم ادمها و پناه بردن به خاطرات دور

کنج انزوا و خو گرفتن با دردهایم

فقط نشان از یک چیز دارد :

من سالهاست مـــــــــــــرده ام ....

خشکسالی شده است...

درختان جنگل سبزم سوختند

حال من مانده ام و خاکستری از خاطرات سبز...

باغبانی پیر

دلشکسته

ازهمه ی دنیا سیر...

خدایا...

دیگر مرا باتو هم کاری نیست...


ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺪﻥ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﻝِ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺜﻞ ﺑﯿﺪﯼ ﺗﻨﻢ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻫﻮﺍ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ
ﺍﻣﺸﺐ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻣﻬﺮ ﺗﻮ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻟﺐ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻟﺐ ﺳﺮﻣﺎ ﺯﺩﻩ ﯼ ﻣﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭ
ﻟﺒﺖ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﺰّﻩ ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺣﺴﺮﺕ ﺩﺍﻏﯽِ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺑﯿﻤﺎﺭﻡ ﮐﺮﺩ
ﺗﺐ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﻮ ﭼﺎﺭﻩ ﻭ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﻡ
ﺭﻭﺡ ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻣﯿﻞ ﺑﻪ ﻃﻐﯿﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺭ ﺷﻮﯼ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ
ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺻﻼً ﻣﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺁﺫﺭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻤﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﯿﺰ
ﻣﮋﺩﻩ ﯼ ﺁﻣﺪﻥ ﻓﺼﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﻣﺜﻞ ﺁﺫﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﻢ ﺷﺪ
ﺑﻐﻠﻢ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻮﺍ ﺳﻮﺯِ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ..

بی تــــــــو ترک برداشته ام

و به هر بهانه ای ،

دلم می شکند ،

گاهی گم می شوم پشت پنجره ها

و سکوتم را بغض می کنم

تا نشنوند صدای شکستنم را . .


کاشکی میومدی مثل همیشه دستمو می گرفتی


تو این همه غم و درد و ماتم تو نجاتم می دادی


بعد از تو نازنینم نمی خوام تو این دنیا بمونم


در دفتر خاطراتم

نوشتم رفیق زیباست

معلم دفتر را دید گفت این رویاست

گفتم ای معلم از نوازش رفیق چه میدانی؟

گفت در عالم رفاقت رفیق همیشه تنهاست



ﻧﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺳﯿﺪ …
ﻧﻪ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻦ …
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ؛ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮐﻢ
ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ !!!


ﻧﻔﺴﻢ
ﺗﻮ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻟﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ
ﮐﺎﺵ ﺩﺳﺘﯽ ﻧﻘﺸﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﮐﻨﺪ


ﺩﺭﺩ ، ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ
ﻣﻦ ، ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺗﻮ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ
ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺮﻭ ! ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﻧﺒﺎﺵ
ﻣﻦ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ


ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﻡ ﺍﻣﺎ …
ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺯ ﻗﻔﺲ ﮐﻬﻨﻪ ﯼ ﺷﺐ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ
ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺗﯿﺮﮔﯽ ﺗﻠﺦ ﻏﺮﻭﺏ ﻭ
ﭼﺮﺍﻏﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻣﺘﺮﻭﮎ ﺩﻟﻢ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﺪ
ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ


ﻭﺩﺍﻉ ﺁﺧﺮﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻭﺩﺍﻋﻢ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻣﻪ
ﺑﺒﯿﻦ ﻧﺰﺩﯾﮑﻪ ﻭﯾﺮﻭﻥ ﺷﻢ ﺭﻓﯿﻘﻢ ﻗﻠﺐ ﺗﻨﻬﺎﻣﻪ
ﯾﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺩﺍﺭﻡ ﺷﺒﻢ ﺳﺮ ﺭﯾﺰ ﺑﺎﺭﻭﻧﻪ
ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﻣﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﻣﻮﻧﻪ


ﻣﻦ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ ٬
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ



ﺑﯿﺎ ﺍﯼ ﻣﻮﻧﺲ ﻗﻠﺐ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ
ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﭙﻮﺷﺎﻥ
ﺗﻮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺞ ﻗﻠﺒﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﯼ
ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﯼ ﺗﻮ ﻭﯾﺮﺍﻥ ؟

ﺫﻫﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﯽ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﺟﻤﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺿﺢ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﭼﻮﻥ ﺭﻣﯿﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺁﻫﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ
ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺍ ﺣﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ
ﺭﻓﺖ


ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ
ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺎﯾﺪ
ﮐﻪ ﺩﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻫﺎﯾﯽ


ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻃﻠﻮﻉ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖﺍﺳﺖ

ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺫﻭﻗﯽ ﮐﻪ
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩ ﺟﺸﻦ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺮ ﭘﺎ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺑﮕﻮﯾﺪ: ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﺩ

قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم

آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت ولی آهنگ زنگت رو موبایلم مثل بقیه بود

تو به خاطر اینکه بفهمی منم و من به خاطر اینکه فکر کنم تویی…


آهنگ ها تنهایی را تسکین می دهند اما تسکین تنهایی تسکین درد نیست


با من امروز زندگی کن ای عزیز همسفر / بگذر از دیروز و فردا بی دریغ و بی اگر

شاید امروز تا به فردا زندگی مهلت نداد / این قطار بی توقف لحظه ای فرصت نداد .


خوب من ، کاش از این فاصله حس می کردی ، لحظه هایم همه از غیبت تو دلگیرند .

دلتنگ که باشی هیچ کس جز دلدار به دادت نمی رسه ، دلداده ی دلتنگیاتم !


ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ،
ﭼﻮﻥ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﺍﺷﺖ

ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ ﻋﺬﺍﺏ
ﻣﯿﮑﺸﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ
ﻓﻬﻤﻨﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ!…..

ﮐﺴﯽ ﭼﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﻭ
ﺭﯾﺨﺘﻢ ، ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ
ﺗﻨﻬﺎ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ


ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا
عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم
فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا
جان شیرین منی تا ز لحد برخیزم
پایکوبان به سر تربت فرهاد بیا

مهدی سهیلی



من بچه حزب اللهى ام ، باشد ولى خب..

عاشق شدن طبق کدام آیه حرام است؟؟


نمی دانم زندگی
تو را برای کدام شب ِ مبادای من
کنار گذاشته ؟!

چه شبی مباداتر از امشب
که حتی خودم را هم
ندارم...


|http://uniqelove.blogfa.com|عکس های عاشقانه,بی قراری های دلم(متن عاشقانه)|http://uniqelove.blogfa.com|



لطفا نظر بدید..





  • محمدباقر یوسفی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی